پشت پرده صادرات انرژی آذربایجان به سوریه

 در حالی‌که توافق گازی آذربایجان و سوریه به‌عنوان گامی در مسیر بازسازی دمشق تبلیغ می‌شود، ناظران آن را بخشی از نقشه نفوذ اسرائیل در ساختار قدرت جدید سوریه می‌دانند.



به گزارش فارس، در حالی‌ که رسانه‌های رسمی توافق جدید گازی میان جمهوری آذربایجان و سوریه را به عنوان گامی مهم در مسیر بازسازی اقتصادی دمشق معرفی می‌کنند، واقعیت‌های سیاسی و میدانی منطقه تصویر متفاوتی را ترسیم می‌کنند.

اسلحد ناصیروف، معاون شرکت دولتی انرژی آذربایجان (SOCAR) امروز شنبه به رویترز خبر داد که این کشور قصد دارد سالانه ۱.۲ میلیارد مترمکعب گاز طبیعی از میدان شاه‌دنیز را از طریق ترکیه به سوریه صادر کند؛ میدانی که تحت مدیریت شرکت بریتانیایی BP قرار دارد و یکی از محورهای کلیدی صادرات انرژی باکو به اروپاست.
 

بر اساس این گزارش،‌ از امروز شنبه صادرات گاز طبیعی از آذربایجان از طریق ترکیه به سوریه آغاز شده است؛ این پروژه با سرمایه‌گذاری قطر اجرا شده و ظرفیت انتقال روزانه ۶ میلیون متر مکعب گاز را دارد که می‌تواند سالانه به ۲ میلیارد متر مکعب برسد.

گاز واردشده به نیروگاه حلب برای تولید حدود ۱۲۰۰ مگاوات برق استفاده می‌شود که تقریباً دو برابر تولید فعلی سوریه است و موجب افزایش ساعات تأمین برق روزانه از ۳-۴ ساعت به ۱۰ ساعت خواهد شد. وزیر انرژی ترکیه اعلام کرده این حجم گاز نیاز برق حدود پنج میلیون خانوار سوری را تأمین می‌کند و ظرفیت صادرات برق ترکیه به سوریه نیز در حال افزایش است.

اما پرسش این‌جاست که چرا سوریه؟ و چرا اکنون؟ آن‌ هم در شرایطی که زیرساخت‌های انرژی این کشور به دلیل سال‌ها جنگ داخلی هنوز ویران و ناتوان از جذب چنین حجمی از واردات گاز است.

زیرساخت‌های سوریه آماده نیست
کارشناسان می‌گویند سیستم انتقال، پالایش و توزیع گاز در سوریه نه‌تنها آماده نیست، بلکه تا چند سال آینده نیز امکان بهره‌برداری واقعی از این حجم گاز را ندارد. از همین‌رو، بسیاری این توافق را نه اقدامی فنی یا اقتصادی، بلکه بخشی از یک طراحی ژئوپلیتیکی بزرگ‌تر می‌دانند.

در قلب این طراحی، مثلث آذربایجان–ترکیه–اسرائیل قرار دارد؛ مثلثی که از سال‌ها پیش، با پروژه‌هایی چون کریدور زنگزور و نقشه کلان «کریدور داوود»، در پی اتصال منابع انرژی آسیای مرکزی به مدیترانه و نهایتاً اروپا بوده است. در این چارچوب، آذربایجان به عنوان تأمین‌کننده و مسیر انتقال انرژی، نقش پیشران را دارد؛ ترکیه به عنوان واسط منطقه‌ای و شریک اقتصادی، و اسرائیل به عنوان منتفع نهایی از جریان انرژی، تجارت و نفوذ سیاسی.
 

رویترز امروز شنبه به نقل از منابع آگاه نیز فاش کرده‌ که دولت دونالد ترامپ نیز در حال مذاکره با آذربایجان و برخی کشورهای آسیای مرکزی برای گنجاندن آن‌ها در توافقات ابراهیم است؛ مجموعه‌ای از توافق‌نامه‌های عادی‌سازی روابط با اسرائیل که پیش از این، چهار کشور عربی به آن پیوسته‌اند.

هرچند آذربایجان پیشاپیش روابط دیرینه‌ای با اسرائیل دارد و به‌ویژه در حوزه نظامی و نفتی از متحدان تل‌آویو به شمار می‌آید، اما عضویت رسمی‌اش در توافقات ابراهیم می‌تواند بعدی نمادین و رسمی به این روابط بدهد.

در همین راستا، توافق اخیر با سوریه نیز بیش از آنکه یک قرارداد اقتصادی با دمشق باشد، بخشی از پازل نفوذ تل‌آویو در ساختار جدید قدرت در سوریه است. به‌ویژه با توجه به اینکه دولت جدید در دمشق به رهبری محمد جولانی (الشرع) به‌دنبال تثبیت جایگاه خود از طریق پروژه‌های اقتصادی و بازسازی است، این دست از توافق‌ها می‌تواند دستاویزی برای تل‌آویو جهت تحکیم جای پای خود در این کشور بحران‌زده باشد؛ حضوری که اگرچه با واسطه انجام می‌شود، اما سود مستقیم آن به اسرائیل می‌رسد.

واقعیت این است که انرژی در خاورمیانه، تنها سوخت نیست؛ ابزار است. ابزاری برای نفوذ، برای تنظیم ائتلاف‌ها، و برای بازتعریف جغرافیای قدرت. آذربایجان با بهره‌گیری از نقش استراتژیک خود در حوزه انتقال انرژی، اکنون وارد مرحله جدیدی از بازی‌های منطقه‌ای شده است؛ مرحله‌ای که به گفته برخی ناظران، چیزی فراتر از فروش گاز است. این گاز، بهانه‌ای برای ترسیم نظم جدیدی است که مرزهای آن نه از دمشق و باکو، که از تل‌آویو آغاز می‌شود.

آنچه به عنوان برق برای دمشق معرفی شده، ممکن است باری برای حاکمان جدید سوریه به همراه داشته باشد که در آینده‌ای نه‌چندان دور، هزینه‌های سیاسی‌اش سنگین‌تر از قیمت هر مترمکعب گاز وارداتی باشد. گازی که با برچسب بازسازی وارد کشور می‌شود، اما به‌تدریج به یک ابزار نفوذ در ساختار قدرت بدل می‌گردد. درست همان‌طور که در توافقات گذشته، انرژی تنها یک پوشش برای تحولات عمیق‌تر سیاسی و امنیتی بوده است.

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

اطلاعات بیشتر در مورد قالب های ورودی