پديدارشناسي فتنهها از صدر اسلام تا به امروز
اشاره:
شناخت فتنه و اسباب آن که از صدر اسلام تا به امروز در رنگهای گوناگون جلوهگر شده است، ما را بیشتر با کُنه آن آشنا میکند. به ویژه هنگامی که نظیر آن در زمان گذشته رخ داده باشد و افشاگریهایی درباره ماهیت آن از زبان کسی که با بزرگترین فتنهها به مبارزه برخاسته است، پیش روی ما باشد.
پديدارشناسي فتنهها از صدر اسلام تا به امروز
دکتر رهنمايي
سليم بن قيس هلالي نقل ميکند: حضرت اميرالمؤمنين (ع) طي خطبهاي، پس از حمد و ثناي الهي و صلوات بر پيامبر اعظم (ص)، فرمود: مخوفترين اموري که در مورد آن نگران شما هستم، دو خصلت است: يکي پيروي هواي نفس و ديگري آرزوي طولاني و دراز. پيروي هواي نفس، راه حق را ميبندد و آرزوي طولاني موجب فراموشي آخرت ميگردد. مردم! بدانيد که دنيا در حالي که به شما پشت کرده است، ميگذرد و آخرت در حالي که روي به شما نهاده است، فرا ميرسد. براي هر يک از دنيا و آخرت فرزنداني است. پس شما از فرزندان آخرت باشيد و نه از فرزندان دنيا، که امروز گاه عمل است و حسابي در کار نيست ولي فردا گاه حساب است و عملي در بين نيست. آگاه باشيد که فتنهها در اثر پيروي از هواهاي نفساني و بدعت در احکام الهي پديدار ميگردد؛ هواها و احکامي که مخالف حکم خداوند است و عدهاي را برميانگيزاند تا از عدة ديگري پيروي کنند. بدانيد چنانچه حق از دستبرد هواپرستي و بدعتگذاري در امان ميماند، هيچ اختلافي پديد نميآمد و اگر باطل روشن و آشکار ابراز ميشد، امر آن بر خردمندان مخفي نميماند، اما هواپرستان و بدعتگذاران قدري از حق و قدري از باطل را به هم درميآميزند تا آنجا که بين آنها همپوشي صورت پذيرد. اينجاست که شيطان بر ياران خويش مستولي ميگردد و تنها کساني از شرّ فتنهها نجات مييابند که سابقاً مورد هدايت و احسان الهي قرار گرفته باشند.1
امروزه هيچ خطري از سوي دشمنان برون مرزي، انقلاب اسلامي ما را تهديد نميکند. آمريکا واقعاً ذليل قدرت، عظمت و معنويت انقلاب اسلامي شده و دنيايي که تابع کاخ سفيد است، به اين درجه از نزول رسيده است. ما به روشني شمارش معکوس در هم شکسته شدن دشمن را شاهد هستيم. اين واقعه اسباب خشنودي و عزت امت اسلام را فراهم کرده است، ولي نبايد موجب غفلت از درون شود؛ چرا که امروزه مهمترين و بزرگترين فتنهها در داخل نظام جمهوري اسلامي در شرف تکوين است و البته بعضي از آنها قبلاً طي بيست سال گذشته پايهگذاري شده است.
ويرانگرترين فتنه آن است که تيشه به ريشة خدا و پيامبران الهي بزند؛ مانند فتنه سامري که با خدا و پيامبر او دشمني ميورزيد. کار يهوديان زمان حضرت عيسي (ع)، در تعارض با ولايت خدا و ولايت پيامبر الهي بود. توطئه اصحاب سقيفة بنيساعده هم تيشه به ولايت خدا و رسول او و اميرالمؤمنين (ع) ميزد. اگر غفلت کنيم، اين فتنه سرتاسر جهان اسلام را در بر ميگيرد.
مقام معظم رهبري در ارديبهشت 79 در مصلاي بزرگ تهران در جمع بيش از صد هزار جوان 16 تا 20 ساله به اين موضوع اشاره فرمودند. چرا ايشان اين مسئله بسيار مهم را در ميان جوانان مطرح ميکنند؟! آيا از دولتمردان وقت کسي نبود که شايستة خطابت اين کلام قرار بگيرد؟ مقام معظم رهبري اين لياقت را در جواناني ديد که امروزه واقعاً صحنهگردان و بلاگردان از نظام و رهبري و دولت اسلامي هستند. در حضور آنها شقشقيهاي را اعلام کردند که شقشقيه جد اطهرش اميرالمؤمنين (ع) را در يادها زنده کرد. ايشان از فتنههاي بسيار ويرانگر به مجرد غافل شدن امت اسلام خبر ميدهد. تاريخ درس است، از تاريخ بسيار درسها ميشود آموخت و بسيار تجربهها ميشود به دست آورد. عدهاي سعي ميکنند حوادث روزگار ما را يک حوادث استثنايي که به هيچ وجه از تاريخ قابل استفاده نيست، وانمود کنند. اين غلط است. رنگها و روشهاي زندگي عوض ميشود، اما پايهها و جبههبنديهاي اصلي زندگي بشر تغيير پيدا نميکند.
در صدر اسلام مهمترين و بزرگترين ضربهاي که بر اسلام وارد شد، اين بود که حکومت اسلامي از امامت به سلطنت تبديل شد. حکومت امام حسن و حکومت عليبن ابيطالب (ع) به سلطنت شام تبديل شد. البته امام حسن مجتبي آن روز به خاطر يک مصلحت بزرگتر – حفظ اصل اسلام – مجبور بود آن تحمّل را به جان پذيرد. حکومت را از حضرت گرفتند. وقتي حکومت از مرکز ديني خارج شد و در اختيار دنياطلبان و دنياخواهان قرار گرفت، بديهي است که به دنبال آن حادثة کربلا پيش ميآيد. حادثهاي که ديگر نميتوان جلوي آن را گرفت. بيست سال بعد از آن که حکومت اسلامي از دست محور امامت گرفته شد، امام حسين (ع) فرزند پيامبر در کربلا با آن وضع فجيع به خاک و خون کشيده شد.
اساس و نقشة دشمن اين است که حکومت را از محور اصلي و امامت و دين خارج کند تا هر کار که بخواهد انجام دهد، ولي به برکت ملّتی هوشيار مثل ملت ايران، به برکت افکار برانگيختهاي مثل افکار ملّت ايران و به برکت انقلاب بزرگي مثل انقلاب اسلامي ايران، نه آمريکا و نه بزرگتر از آمريکا اگر در قدرتهاي مادي باشند، قادر نيستند حادثهاي مثل حادثة صلح امام حسن (ع) را در دنياي اسلام تحميل کنند. در اين وضعيت اگر دشمن زياد پافشاري کند، حادثة کربلا اتفاق خواهد افتاد.
هواپرستي و پيروي از اميال نفساني
هنگامي که فتنهگران فتنه ميکنند، بسياري را مفتون خود ميکنند. مفتون شدن فتنهزدهها، هم قبل از وقوع فتنه اتفاق ميافتد و هم بعد از آن. پيش از وقوع فتنه، افراد فتنهزده به سوابق و دست و دلبازي فتنهگران و نيز حيثيتي که آنها کسب کردهاند خواه از راه تبليغات، تطميع و يا با تهديد، مفتون ميشوند. ضعفاي مردم از طريق تهديد، کساني که بين خودشان و فتنهگران حق و حسابي دارند با تطميع و عدّهاي از سادهلوحان از راه تبليغات، آتشبيار معرکه فتنهگران ميشوند. بسياري از ماها اگر در صدر اسلام بعد از رحلت رسول خدا (ص) ميبوديم، از يکديگر ميپرسيديم: مگر ممکن است فلاني و فلاني بر باطل باشند؟! مگر نشنيدي که فلاني از ارکان رسول خدا (ص) است؟! شخصيت فلاني بايد باقي بماند تا نهضت رسول خدا (ص) پابرجا بماند. مگر نشنيدي گفتند طلحهالخير؟! مگر نشنيدي گفتند سيفالاسلام؟ بسياري از راه همين گفتوشنودها و انتشار اين گونه مسائل، مفتون فتنهگران شدند. فتنه خاصيت ديگري هم دارد؛ همين افراد فتنهزده را دوباره مفتون ميکند. آن هنگامي است که از لاک خودشان سر درميآورند و ميگويند: ما گمان نميکرديم فلاني اين همه فتنهانگيز باشد!
در روايتي که ابتداي بحث آمد، اميرالمؤمنين (ع) کانون فتنهها را در درجة نخست دو چيز ميدانند: اهواء تتبع و احکام تبتدع. در صدر اسلام کانون فتنه هر دو حربه را با هم داشت. عدهاي طبق هواهاي نفساني موقعيت را بر ارکان امامت و ولايت تنگ کردند تا حزب قرشي بر اهلالبيت (ع) حاکم شود، اما چون به تنهايي نتوانستند گوي سبقت را از اهلبيت بربايند، دست در دستان بيکفايت حزب اموي دادند. اين دو حزب براساس هواهاي نفساني و خواستههاي شيطاني خود، راه را بر اميرالمؤمنين (ع) سد کردند.
در عصر ما سوابق بسياري از اين گونه افراد به روشني نشان از هواپرستي، عيش و نوش و رفاهزدگي دارد. دوراني که در کانادا تحصيل ميکرديم، شاهد بوديم خانوادة اين حضرات به بهانة درمان پزشکي، اما در واقع براي عقد قراردادهاي اقتصادي به آن کشور ميآمدند، مهمان سفير بودند و هزينههايي بر بيتالمال تحميل ميکردند. در حال حاضر هم آن ريخت و پاشها ادامه دارد. در برخي تبليغات انتخاباتي مانکنهايي که در خيابانها راه افتادند و تبليغات کردند، تصاويرش کاملاً گويا است و هنوز در بعضي از سايتهاي اينترنتي وجود دارد. اين قبيل مسائل نشانگر کانون فتنهخيزي است که سراسر وجود انقلاب اسلامي را فرا ميگيرد، اما براساس نويد الهي، نخستين کسي که در فتنهها ضربه ميخورد، خود فتنهگر است و دومين طايفهاي که ضربه ميخورند، فتنهزدهها هستند و پيروز صحنه کسي است که فتنهها برايش آوار شده است. پيروز صحنه پيامبر اعظم (ص)، مولا اميرالمؤمنين (ع) است، حضرت امام حسن مجتبي (ع) و آقا سيدالشهدا (ع) است. پيروز صحنه حضرت امام خميني (ره)، مقام معظم رهبري است. اگر اين نويد الهي در گوش ما نميبود، خود را به سادگي ميباختيم، به گونهاي ديگر مفتون ميشديم و صحنه را خالي ميکرديم.
اميرالمؤمنين (ع) ميفرمايند: در اين فتنهها عدهاي پير، گروهي جوان و عدهاي سر به نيست ميشوند. در عصر ما نيز همينها مشاهده ميشود. گويا فرمايش حضرت براي امروز است. طبيعي است هنگامي که کساني با يک روحية هواپرستانه به ميدان ميآيند، طبيعت هواپرستانهشان، آنها را به سمت خدا نميکشاند، بلکه به سمت هوي ميکشاند. ممکن است کسي در يک مقطعي رکن انقلاب بوده، ولي الان آن رکن شکسته و پوسيده شده باشد و ما ديگر در پيشگاه الهي عذر نداريم تا از او حمايت کنيم که در غير اين صورت روز قيامت در پيشگاه اميرالمؤمنين (ع) و امام زمان (عج)، از شهدا شرمنده خواهيم بود؛ آنها نميخواستند يک ذره گرد غم بر چهرة امام و مقام رهبري بنشيند، نه اين که مانند برخي حضرات، هر روز بحراني را بر امام و رهبري تحميل کنند! ما نميتوانيم در پيشگاه خدا بگوييم: امام فرمودند «فلاني از ارکان انقلاب است» و به اين دليل ما نميتوانيم اقدامي انجام دهيم. نبايد از ياد ببريد که امام (ره) فرمودند: وضعيت کنوني افراد را بسنجيد و ببينيد در حال حاضر سر در چه لاکي دارند. يکي از کانونهاي فتنه هواپرستي است و اين افراد در هواپرستي برخلاف انديشة امام، گوي سبقت را از خيليها ربودند. واقعاً تأسف دارد. در دوران حاکميت آن آقا، در گوشهاي از استان خودش، روستاهايي کشف شود که هيچ بهرهاي از زندگي انساني ندارند! بنابراين کانون اول فتنه، هواپرستي و پيروي از اميال نفساني است. کانون دوم در روايت حضرت علي (ع)، «احکام تبتدع» است. اين حضرات در حال تغيير دادن تدريجي احکام الهي هستند. احکام الهي، کلام امام درباره ولايت فقيه، حجاب و ارزشهاي ديني را تغيير ميدهند.
بدعت در احکام الهي
براساس فرمايش اميرالمؤمنين (ع)، دومين کانون فتنه، انديشههاي خطرناک و التقاطآميز است که مخالف حکم خدا است. يکي از ويژگيهاي برجستة فتنهانگيزي، ورود به فتنه از راه التقاط حق و باطل است، به ويژه اگر از شخصيتي که ظاهرالصلاح است و بر پستهاي کليدي نظام تکيه زده سر بزند، ويرانگرتر خواهد بود؛ چون تحليل مسائل براي مردم خيلي دشوار است. بنابراين بايد افرادي صاحبنظر باشند تا تکتک اين اظهارات سياسي، اقتصادي، موضعگيريهاي داخلي و بينالمللي... همه را از نگاه ريزبين خودشان بگذرانند تا متوجه شوند که فتنه کجاست.
اگر آنها بيپرده بگويند ولايت فقيه را قبول نداريم و راحت اعلام کنند شيوة حکومت سلطنتطلبان را بر شيوة حکومتي ولايت فقيه ترجيح ميدهيم؛ آنگاه خواهند ديد چه ضرب شستي از مردم خواهند خورد. آشکارا بگويند ما اقتصاد اسلامي را قبول نداريم، تا افراد خردمند پاسخ آنها را بدهند؛ اما متأسفانه حق و باطل را با هم ممزوج ميکنند تا افراد عادي نتوانند به اهداف آنها پي ببرند. ميگويند: ما از همان آغاز، به پديدة قدرت نگاه زميني و واقعبينانه داشتيم؛ ولي کساني آمدند و نگاه صرفاً متافيزيکي به قدرت را دامن زدند! چه کساني بودند جز امام؟! مرتّب مطرح ميکنند که ما اين انديشه را قبول نداريم. بعد جالب اين است که نظرية امام درباره ولايت فقيه را هم تحريف ميکنند! از همان ابتدا امام خميني هم همين را ميگفت، ايشان هم مشروعيت را به مردم ميدهد!2
امام در 30/7/58 در جمع علماي غرب تهران فرمودند: «ولايت فقيه، همان ولايت رسولالله است. قضية ولايت فقيه چيزي نيست که مجلس خبرگان ايجاد کرده باشد. ولايت فقيه يک چيزي است که خداي تبارک و تعالي درست کرده است. همان ولايت رسولالله. اينها از ولايت رسولالله هم ميترسند. اينها در زمرة گروهي هستند که در زمان رسول خدا از ولايت رسول خدا هم وحشت داشتند و بسيار دسيسه ميکردند که مبادا اين ولايت فراگير شود.»
مقام معظم رهبري در سخنراني پرطنين خود در جمع بيش از صدهزار نفر از جوانان در مصلاي بزرگ تهران در 1/2/79 فرمودند: «عزيزان من! هدف اصلي دشمنان، چه دشمنان خارجي و چه دشمنان دروغ و منافق داخلي، عبارت است از نفي حکومت ديني و حکومت اسلام. اصل قضيه براي اينها اين است و به کمتر از اين هم راضي نيستند. اينها ميدانند تا وقتي که قدرت در دست دين و احکام ديني است، تا وقتي که مقررات مجلس شوراي اسلامي بايد طبق دين باشد، تا وقتي اين قانون اساسي هست که اين قانون اساسي منطبق بر دين است، در اين کشور کاري نميتوانند بکنند.»
تا هنگامي که مسئولان کشور به مباني دين و اسلام و فقاهت پايبند باشند، اينها کاري نميتوانند بکنند. فرد مسئول ميگويد: «حکومت را از امر قدسي به امر زميني رسانديم». اين سخن کمتر از افتخار دبير کل حزب مشارکت نيست که ميگويد: «در طول هشت سال حاکميت، هنر ما اين بود که حکومت را از عرش به فرش کشانديم!»
وظيفه ما چيست؟
اميرالمؤمنين (ع) در ادامة معرفي کانون فتنه و اين که برندهترين سلاح فتنهگران، سلاح التقاط است، به مطلبي اشاره ميکنند. ميفرمايند: شنيدم پيامبر اکرم (ص) ميفرمودند: چه حالي خواهيد داشت هنگامي که لباس فتنه بر اندام شما پوشانده شود؛ که در آن کودک بزرگ ميشود و شيخ و کبير به پيري ميرسد. فتنهاي که مردم زندگي خود را براساس آن جريان ميبخشند، فتنههايي که مردم آنها را سنّت مسلّم ميگيرند، به گونهاي که اگر چيزي از آن فتنهها تغيير کند، مردم به يکديگر ميگويند: ببينيد سنّت خدا را تغيير دادهاند!
رسول خدا (ص) به منکري اشاره ميکند که در جهان اسلام رخ ميدهد و در نوع خود يک فتنه است: روزگاري ميآيد که مردم مرتکب منکري ميشوند، (منظور جدا کردن اهلالبيت (ع) از ساحت مقدّس رسول خدا (ص) و غصب مقام ولايت و وصايت است) در آستانة اين فتنه، بلا بر شما شدت خواهد گرفت؛ ذريّه رسول خدا (ص) به اسارت خواهند رفت و فتنه، مردم و مسلمانان را در هم خواهد کوباند، همانگونه که آتش هيزم را و همانگونه که آسياب با سنگ زيرين خود گندم و جو را خرد ميکند. در اين زمان دنبال فقه و فقاهت ميروند، اما براي غير خدا و ياد ميگيرند، اما نه براي عمل کردن؛ بلکه براي فخرفروشي و عمل آخرتي (نماز خواندن و ...) انجام ميدهند، اما دنبال دنيا هستند.
پيامبر اعظم اسلام (ص) در اينجا مطلبي ميفرمايند که پاسخ برخي از کساني است که گاه ميپرسند: چرا مقام معظم رهبري پيشقدم نميشوند و اگر افرادي اهل فتنه هستند چرا آقا خودشان معرفي نميکنند؟! گويا پاسخ اميرالمؤمنين (ع) براي اين پرسش است؛ به مردم در اطرافش رو کرد که گروهي از اهلبيت، شيعيان و خواص حضرت بودند و گفت: حاکمان پيش از من مرتکب اعمالي شدند که در آن به طور جِد رسول خدا (ص) را مخالفت کردند، عهد رسول خدا را شکستند و سنّت او را تغيير دادند؛ حال اگر من بخواهم مردم را از آن بدعتها باز دارم و تحريفشدهها را به سر جاي خود برگردانم و مانند دوران رسول خدا (ص) رفتار کنم، سپاه من از اطرافم پراکنده خواهد شد، به گونهاي که تنها خواهم ماند و يا گروه اندکي از شيعيان که براساس کتاب خدا و سنّت رسول او به فضل و مقام و امامت من معتقدند، در اطرافم خواهند ماند!
آنگاه 28 مورد از تحريفات زمان خلفا را مطرح ميکنند. دل سنگ بر مظلوميت آقا گريه ميکند.
حالا به دوران امام (ره) برگرديد. در قم، شخصيتي به نام آقاي شريعتمداري خودش را در وِزان مرجعيت قرار داده بود، آيا امام آمدند يک راست با او مبارزه کنند؟ خير، سياست امام، روشنگري و در نتيجه بيدار کردن مردم بود تا احياناً اگر بناست يک مهرة فتنهانگيز از گردونة سياست خارج شود، خم به ابروي نظام نيايد. جريان بنيصدر، ناچيز نبود، هيمنه بود،11 ميليون رأي بود! امام راحل (ره) چگونه ميبايست اين جريان را از بين ميبردند؟! صبر کردند تا روشنگريهاي شهيد مظلوم آيتالله بهشتي و مقام معظم رهبري کارساز شود، آنگاه به راحتي حرف خودشان را زدند و خم به ابروي نظام نيامد. مسئلة قائم مقام رهبري و مهدي هاشمي هم همينطور بود. اگر رسول خدا (ص) در اطراف خودشان، اصحابي ناباب داشتند و آنها را طرد ميکردند، چه بسا بر رسول خدا (ص) خدشه وارد ميشد که چرا پيامبر ياران خودش را تحمّل نکرد؟! مقام معظم رهبري کارشان روشنگري است. بنابراين بهترين راه، بازگشت به کلمات خود امام و مقام معظم رهبري است. رهبر عاليقدر انقلاب، سال 79 در جمع بيش از صد هزار جوان در مصلاي بزرگ تهران، جريان مهمي را گوشزد ميکنند که بسيار عبرتآموز است. در صدر اسلام بزرگترين ضربهاي که بر اسلام وارد شد، تبديل حکومت اسلامي از امامت به سلطنت بود. ايشان ميفرمايند وقوع حادثه کربلا طبيعي بود و سرچشمه آن فتنهاي بود که در سقيفه رخ داد و امامت رفته رفته به سلطنت تبديل شد.
پينوشت:
1. شيخ کليني، اصول کافي، ج 8، ص 58.
2. روزنامه اعتماد، ويژه سياستنامه، 27/8/81، ص 8، انديشه امام.
سوتيترها:
ما به روشني شمارش معکوس در هم شکسته شدن دشمن را شاهد هستيم. اين واقعه اسباب خشنودي و عزت امت اسلام را فراهم کرده است.
ويرانگرترين فتنه آن است که تيشه به ريشة خدا و پيامبران الهي بزند؛ مانند فتنه سامري که با خدا و پيامبر او دشمني ميورزيد.
در صدر اسلام مهمترين و بزرگترين ضربهاي که بر اسلام وارد شد، اين بود که حکومت اسلامي از امامت به سلطنت تبديل شد.
ضعفاي مردم از طريق تهديد، کساني که بين خودشان و فتنهگران حق و حسابي دارند با تطميع و عدهاي از سادهلوحان از راه تبليغات آتشبيار معرکه فتنهگران ميشوند.
اميرالمؤمنين (ع) کانون فتنهها را در درجة نخست دو چيز ميدانند: اهواء تتبع و احکام تبتدع.
براساس نويد الهي، نخستين کسي که در فتنهها ضربه ميخورد، خود فتنهگر است و دومين طايفهاي که ضربه ميخورند، فتنهزدهها هستند.
ما نميتوانيم در پيشگاه خدا بگوييم: امام فرمودند «فلاني از ارکان انقلاب است» و به اين دليل ما نميتوانيم اقدامي انجام دهيم. نبايد از ياد ببريد که امام (ره) فرمودند: وضعيت کنوني افراد را بسنجيد.
يکي از ويژگيهاي برجستة فتنهانگيزي، ورود به فتنه از راه التقاط حق و باطل است، به ويژه اگر از شخصيتي سر بزند که ظاهرالصلاح است.
مقام معظم رهبري: «عزيزان من! هدف اصلي دشمنان، چه دشمنان خارجي و چه دشمنان دروغ و منافق داخلي، عبارت است از نفي حکومت ديني و حکومت اسلام.»
سياست امام، روشنگري و در نتيجه بيدار کردن مردم بود تا احياناً اگر بناست يک مهرة فتنهانگيز از گردونة سياست خارج شود، خم به ابروي نظام نيايد.




























ارسال کردن دیدگاه جدید