چرايى اعتراف معصومان عليهمالسلام به قصور و كوتاهى
خلاصه مقاله چرايى اعتراف معصومان عليهمالسلام به قصور و كوتاهى (معرفت 147)
مقدمه
در بسيارى از ادعيه و مناجاتهاى مأثور از امامان معصوم عليهمالسلام تعابيرى به كار رفته است كه گويا آن بزرگواران مرتكب گناه شدهاند! اين شبهه با اعتقاد ما مبنى بر عصمت ايشان ناسازگار است. به راستى به چه دليل انبيا و ائمّه اطهار عليهمالسلام به خود نسبت گناه داده و به درگاه ربوبى توبه و استغفار مىكنند؟
توضيح
در مناجات تائبين و ساير مناجاتها و دعاها و نيز در قرآن تعابيرى به كار رفته كه از آنها استظهار مىشود كه معصومان عليهمالسلام، مرتكب گناه شدهاند. اكنون با توجه به اعتقاد ما به عصمت انهاو با توجه به اين باور كه آنان از بدو تولد معصوم بودند و هيچ گناهى از آنها سرنزده و حتى برخى بر آناند كه ترك اولى نيز نداشتهاند، اين سؤال اساسى مطرح مىشود كه چرا در تعابير مورد اشاره به آنها نسبت گناه داده شده و در مواردى از آنها خواسته شده كه استغفار كنند و يا خود درصدد توبه، تضرع و استغفار برآمدهاند، و چگونه نسبت گناه و استغفار با مقام عصمت آنان سازگار مىگردد؟
سؤال ديگر اينكه، رسول خدا صلىاللهعليهوآله، و ائمّه اطهار عليهمالسلام، در قيامت پيروان خود را شفاعت مىكنند و طبق برخى از روايات شب اول قبر و هنگام جان كندن بر بالين آنان حاضر مىشوند و سختىها و عذابهاى لحظه جان دادن و شب اول قبر را از آنان برمىدارند. حتى در برخى روايات، اميرمؤمنان عليهالسلام« قسيم الجنة والنار» معرفى شدهاند و اختيار بهشت و جهنم به ايشان داده شده كه هر كسى را شايسته يافتند به بهشت روانه كنند و هر كس ناشايست بود، روانه جهنم كنند. با اين وصف، چگونه آن حضرات از شدت عذاب الهى مىگريستند و ناله مىكردند؟ آيا از عذاب الهى مىترسيدند، آيا نمىدانستند كه خداوند در قيامت چگونه با آنان رفتار مىكند؟! در اين صورت، چرا به ديگران وعده شفاعت دادند؟
سؤال سوم اينكه، در برخى مناجاتهاى معصومان عليهمالسلام، تعابيرى به كار رفته كه با يك گناهكار عادى نيز سازگار نيست، چه رسد به آن حضرات كه داراى عالىترين مقامات بودند! به عنوان نمونه، امام سجاد عليهالسلام، در دعاى «ابوحمزه ثمالى» مىفرمايند: «فمن يكون أسوء حالاً منى إن أنا نقلت على مثل حالى إلى قبرى ولم أمهّده لرقدتى ولم أفرشه بالعمل الصالح لضجعتى»؛ پس از من تيرهروزتر كيست اگر من با چنين حالى روانه شوم به قبرى كه آن را براى آرميدن خود مهيا نساختهام و با عمل صالح آن را [براى استراحت خود ]مفروش نگرداندهام.
در پاسخ به اين شبهه، پاسخهايى ارائه شده است.
پاسخ اول
آن تعابير به هيچ وجه ناظر به احوال و رفتار آن بزرگواران، كه به مقام عصمت نايل آمدهاند، نيست و متناسب با احوال معصيتكاران مىباشند و در راستاى تعليم ديگران ايراد شدهاند. در اين دعاها و مناجاتها پيشوايان معصوم عليهمالسلام، به ما آموختهاند كه در هنگام توبه از گناه، چگونه به تضرع و زارى به درگاه خداوند بپردازيم و چگونه گنهكاران با خداوند سخن گويند و زمينه مغفرت خود را فراهم آورند.
ارزيابى پاسخ اول
با بررسى دعاها درمىيابيم كه برخى از آنها صرفا براى تعليم ديگران ايراد شدهاند و ناظر به احوالات قائل و تعليمدهنده آنها نيستند؛ نظير دعاهايى كه معصومان به پيروان خود فرمودهاند كه در مناسبتها و شرايط خاصى بخوانند. اما بسيارى از دعاها و مناجاتها چنين نيستند و معصوم در آنها از حالات خود خبر مىدهد. رسول خدا صلىاللهعليهوآله، و ائمّه اطهار عليهمالسلام، و نيز ساير اوليا و انبياى الهى، گاه به هنگام دعا و مناجات چنان مىگريستند كه بيهوش مىشدند. مسلما آن مناجات و دعاهاى همراه با آن نالهها و گريهها، نمىتوانند صرفا براى تعليم ديگران ايراد شده باشند و بىترديد برآمده از سوداى دل آن بزرگواران و ناظر به حالات آنان مىباشد. 
پاسخ دوم
روشن است كه انبيا و پيشوايان معصوم عليهمالسلام، مرتكب گناه و حرام شرعىِ مستوجب عقاب نمىشدهاند و هيچ مخالفتى با فرامين الهى نداشتهاند تا درصدد توبه از آن برآيند. اما چون آن حضرات در بالاترين مراتب قرب الهى و غرق در عظمت كبريايى حق و ياد او بودند و اقتضاى معرفت و مقام متعالى آنان، توجه و اتصال دايم به حضرت حق بود، پس هرگاه از سر نياز، به لوازم و اقتضائات جسمانى نظير خوردن و آشاميدن و معاشرت با مردم مىپرداختند، آن را گناهى بزرگ براى خود مىدانستند و درصدد توبه و استغفار برمىآمدند
ارزيابى پاسخ دوم
اين پاسخ تا حد زيادى شبهات را رفع مىكند و بر اساس آن درك عظمت و معرفت كامل به معبود در اولياى خدا، موجب مىگردد كه آنان همواره در پيشگاه باعظمت خداوند احساس تقصير و گناه داشته باشند. اما اين پاسخ به طور كامل انسان را قانع نمىكند. با آن پاسخ تا حدودى ما به فهم و درك علت توبه، استغفار و گريههاى اولياى خدا رهنمون مىگرديم، اما انجام كارهايى كه لازمه زندگى دنيايى است و به هيچ وجه تقصير و كوتاهى به حساب نمىآيد، نبايد آنقدر در چشم اولياى خدا زشت و ناپسند جلوه كند كه از ترس عقوبت و زشتى آن چنان بگريند كه بيهوش شوند.
ارزيابى پاسخ سوم
بررسى دعاها و مناجاتها حاكى از آن است كه به صورت جدى و واقعى حالت توبه، استغفار و احساس كوتاهى و قصور در پيشوايان معصوم عليهمالسلام وجود داشته است و با وجود آن حالات واقعى و جدى با تعابير حاكى از قصور و تقصير و با قسم و التماس به درگاه خداوند درخواست عفو و بخشش دارند. بىترديد كسى كه خود را مسئول ديگران مىداند و از جانب آنان عذرخواهى مىكند، چنين حالات و تعابيرى را از خود بروز نمىدهد.
پاسخ چهارم
حاصل پاسخ چهارم اين است كه انسان داراى مراتب و ابعاد گوناگون وجودى است. از خصوصيات او اين است كه مىتواند در هر حالى بر روى يكى از مراتب و ابعاد تمركز يابد و توجهاش را به آن معطوف سازد. به عنوان نمونه، كسى كه به كمال نهايى و عالىترين مراتب قرب الهى نايل آمده، مىتواند توجهاش را به مقام نبوت، امامت و مقام وساطت فيض كه عالىترين موهبت الهى است معطوف كند و در حال توجه به آن مرتبه متعالى بگويد: «أنا قسيم الجنّة والنار» در اين صورت از موهبت و مرتبه متعالىاى كه خداوند به او تفضّل كرده خبر مىدهد. امام وقتى به منشأ خود، كه نطفه حقير و ناچيز و فاقد شعور است توجه مىكند، مىگويد: خدايا، من همان نطفه حقير و ناچيزم و همه كمالات و زيبايىها و نعمتها از توست. او همچنين وقتى توجهاش را معطوف به مقام حيوانيت مىكند كه بين همه انسانها مشترك است و خاستگاه غرايز، نفس امّاره و كششهاى شيطانى مىباشد، مىگويد: خدايا، تو به من مقام عصمت دادى و مرا از گناه و طغيان حفظ كردى كه اگر اين لطف و تفضل تو نبود من نيز چون ديگران اسير وسوسههاى شيطان و هواى نفس مىشدم و در گرداب گناه گرفتار مىگرديدم. او وقتى به فقر ذاتى خود مىنگرد و خود را منشأ همه كمبودها و محدوديتها مىيابد و در مقابل، خداوند را منشأ همه دارايىها و كمالات مىيابد، همه كاستىها را به خود نسبت مىدهد و مىگويد: خدايا، من جاهل و نادان و فقيرم. خدايا: تو به من حيات دادى و مرا عقل بخشيدى و از مقام عصمت بهرهمندم ساختى و از انحراف و گناه مرا حفظ كردى.
يكى از آموزهها و دستورات تربيتى به رهيافتگان به مقام قرب و كسانى كه در هر مرتبهاى از معرفت الهى و كمال انسانى قرار گرفتهاند و رحمت الهى را دريافت داشتهاند اين است كه خود را چيزى به حساب نياورند و همه خوبىها و كمالات را به خداوند نسبت دهند. چون وقتى انسان همه خوبىها و كمالات را از خداوند ديد و خود را فقير محض و در نهايت ذلت و پستى يافت، بر اين باور است كه چيزى ندارد كه بدان ببالد و افتخار كند و هرچه دارد عاريه و امانت الهى است. او با توجه به اينكه فقر ذاتى او منشأ جهل، بىخردى، گناه و فساد است، مىگويد: خدايا، من در معرض گناه و فساد قرار دارم، مرا به لطف خود از گناه و انحراف حفظ كن. به اين درجه از معرفت در آيات و روايات فراوان اشاره شده است؛ از جمله خداوند در مقام تعليم آن معرفت به پيامبر خويش مىفرمايد: «مَّا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللّهِ وَمَا أَصَابَكَ مِن سَيِّئَةٍ فَمِن نَّفْسِكَ وَأَرْسَلْنَاكَ لِلنَّاسِ رَسُولاً وَكَفَى بِاللّهِ شَهِيدا» (نساء: 79)؛ هر نيكىاى كه به تو رسد از خداست و هر بدىاى كه به تو رسد از خود توست، و تو را پيامبرى براى مردم فرستاديم و گواه بودن خدا بس است. با اين پاسخ شبههها و سؤالهاى مربوط به توبه و استغفار معصومان عليهمالسلام، و اعتراف آنها به گناه و كوتاهى به درگاه خداوند مرتفع مىگردد و روشن مىشود كه خوف انبيا و ساير معصومان عليهمالسلام، از عذاب الهى، گريهها، توبه و انابه آنها به درگاه خداوند حالات و رفتار واقعى آنها بوده و آن رفتار و حالات تصنعى و صرفا براى تعليم ديگران نبوده است.
 
علاقمندان به مشاهده متن كامل اين مقاله مي توانند به شماره 147 معرفت مراجعه فرمايند.




























ارسال کردن دیدگاه جدید