تفاوت آموزش و پرورش ديني و غيرديني
تلخیص مقاله : تفاوت آموزش و پرورش ديني و غيرديني
مقدمه
تربيت ديني به معناي به فعليت رساندن كمالات معنوي بالقوه در متربي است. به بيان ديگر، تربيت ديني عبارت است از ايجاد تغيير تدريجي در متربي براي سير از «بودن» به «شدن» يا انتقال از وضعيت بالقوه به بالفعل بر اساس اهداف و ارزشهاي ديني در هر يك از ابعاد يا ساحتهاي بدني، شناختي، عاطفي و رفتاري. بر اين اساس، تربيت غيرديني عبارت است از ايجاد تغيير تدريجي در متربي در يك يا چند بعد از ابعاد چهارگانه مزبور، بر اساس اهداف و ارزشهاي غيرديني.
آموزشهاي ديني به دليل ويژگيهاي خاص محتوايي و تمايز آن از ساير دروس مانند: رياضي، فيزيك، بيولوژي و ...، اقتضائات ويژهاي دارد.
در اين قسمت به بيان تفاوتهايي ميپردازيم كه تربيت ديني را از غيرديني تفكيك ميسازد؛ اين موارد عبارتند از:
1. فقدان پژوهشهاي آكادميك كافي
يكي از موارد اختلاف تعليم و ترييت ديني كه چه بسا ميتوان آن را منشأ غفلت از سايرين تلقي كرد، حجم اندك سرمايهگذاري در اين عرصه، در مقايسه با تعليم دروس رسمي مدارس، و در نتيجه فقدان پژوهشهاي آكادميك كافي است. بر خلاف دروس رسمي، هنوز يك نظام تعليم و تربيت ديني، حاوي اصول و قواعد و روشهاي لازم براي ارائة علمي و عملي آموزههاي ديني تهيه نشده است، چه رسد به آنكه در سطح جامعه بهطور گسترده به كار گرفته شده باشد.
2. نگاه دوساحتي به انسان
تعليم و تربيت ديني بر نگاه دوسويه به انسان مبتني است؛ زيرا دين بر چنين رويكردي تكيه دارد. بر اين اساس، انسان افزون بر جسم، جان دارد و بيجان نيست و روح برتر دارد و حيوان نيست.
در مقابل، آموزش رياضي و فيزيك يا پرورش جسماني و مادي ضرورتاً بر چنين نگاهي مبتني نيست و اگر كساني از روان هم سخن به ميان ميآورند، آن را امري مادي و دنيوي ميپندارند كه با ديدگاه روح مجرد و متكامل متفاوت است.
3. شرافت روح بر جسم
نوع نگاه تعليم و تربيت ديني به انسان، تقدمبخش روح بر جسم است. انسانشناسي الهي آشكار ميسازد كه كمال آدمي در پرتو تكامل روحاني و كسب صفات برتر انساني آشكار ميشود. چنانكه دريافت روح او را شايسته سجدة ملائكه ميسازد: « فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينََ؛ (ص:72) هنگامي كه آن را نظام بخشيدم و از روح خودم در آن دميدم براي او سجده كنيد».
4. اهداف چند ساحتي
اهداف تعليم و تربيت ديني بر خلاف سايرين، به بخش خاصي از زندگي محدود نيست، بلكه به كل زندگي جلوهاي ويژه ميبخشد. كسي كه نگرش الهي را ميپذيرد، كل زندگي او رنگي جديد به خود ميگيرد، اما ساير دانشهاي بشري چنين خاصيتي ندارند. دينآموزي يادگيري مؤثر و مرتبط به تمام وجود و هستي آدمي است؛ در حاليكه ديگر دروس، كشف اطلاعاتي در خصوص بخشهاي جزئي و مادي را پي ميگيرد. بنابراين، ساير دروس ميتوانند در عرض هم قرار گيرند، اما دروس ديني بايد در طول آنها تلقي شود.
5. اصطكاك با تعصبها، خرافات و غرايز حيواني
آموزشهاي ديني با موانع ويژة شناختي و گرايشي روبهروست. از يك سو با تعصبهاي فردي و قبيلهاي، عقايد خرافي و جاهلي، شرقزدگي و غربزدگي، مادينگري، عقايد فاسد و التقاطي و علمزدگي در تضاد است، از سوي ديگر، از آنجا كه دين اميال مادي، شهوي و غريزي را كنترل و محدود ميسازد، به طبع كوتهنظران ناخوشايند ميآيد. در حالي است كه هيچيك از اين مشكلات در تدريس دروس رسمي مانند رياضي، فيزيك، شيمي و ... وجود ندارد. در تدريس اين موضوعها، يادگيرنده، علايق، تعصبها و دشمني خاصي نسبت به يادگيري آنها ندارد؛ اما آموزش ديني، بيشتر به چنين موانعي مبتلا است.
6. اصطكاك با اهداف سلطهجويان جهاني
7. ضعف انگيزه
انگيزة افراد براي بهرهبرداري از تعليم و تربيت ديني، ضعيفتر از ساير دروس است.
8. سختي پيشروي و آساني عقبگرد
به دليل وجود موانع فراوان شناختي و گرايشي، حركت در اين مسير ناهموار با سختي همراه است. پيشروي به سختي انجام ميشود، اما عقبگرد بسي آسان و سريع است.
9. انتزاعي بودن مفاهيم
يكي از ويژگيهاي برخي از مفاهيم ديني، انتزاعي و نامحسوس بودن آنهاست. بحث از خدا، صفات وي، روح، عالم غيب و ماوراي طبيعت، ملائكه، آسمانهاي هفتگانه، وحي، رسالت، برزخ، معاد و قيامت، مباحثي ذهني، انتزاعي، غيرتجربي و ناپيدا تلقي ميشوند كه تصور آن براي مخاطب با مشكلاتي مواجه است. اين مشكل اختصاص به مفاهيم ديني ندارد، اما در غالب آموزشهاي رسمي مانند دروس فيزيك، شيمي، بهداشت و علوم تجربي وجود ندارد. دانشآموز براي شنيدن مباحث ملموس و تجربي آمادگي بيشتري دارد.
10. جايگزينپذيري ثمرات نقد
ميتوان براي آثار دنيوي دين تا حدودي جايگزين يافت. راهكارهاي معنوي ساير اديان يا عرفانهاي كاذب ميتواند اين نياز را بهطور ناقص يا كاذب پاسخ دهد و پاسخگوي عطش موقت فرد باشد. همين امر سبب ترديد متربي در عمل به دين ميشود.
در آموزش و پرورش غيرديني مرسوم مدارس و دانشگاهها، چنين جايگزيني مشاهده نميشود. مواد درسي كه در رشتههاي مختلف علوم تجربي عرضه ميشود، استانداردهاي مرسومي دارد كه چندان مورد اختلاف و جايگزيني نيست.
11. نسيه بودن آثار اخروي
از جمله تفاوتهاي تربيت ديني و غيرديني، سختي دستيابي به آثار دنيوي و دوردستي نسبي و نسيه بودن جزا و پاداش اخروي است.
12. باطنگرايي متعالي
يكي از ويژگيهاي تربيت ديني، توجه خاص به نيت يا باطنگرايي متعالي و اجتناب از ظاهربيني است. در تربيت ديني ظاهر و باطن هر دو مهم است، اما نيت از جايگاه برتري برخوردار است. محور اصلي ثواب و عقاب خداوند نيز بر اساس نيات است.
13. فزوني پرسشهاي ديني نسل نو
يكي از مشكلات عرصة تعليم و تربيت ديني، پرسشهاي پنهان جوانان است. نوع كنجكاوي و پرسشهايي كه نوجوان و جوان در مسائل عقيدتي دارد، بيش از ساير موضوعات است. ذهن او مخزني از پرسشهاي نهان در اين امور است، ولي چون زمينة مناسبي براي طرح آن در حضور والدين نميبيند، آن را در سينه محبوس ميسازد.
14. جهل مركب يا پيشفرضهاي غلط
در آموزشهاي غيرديني، غالباً متعلم با ذهني عاري از پيشفرضهاي غلط در كلاس حضور مييابد. دانشآموز نسبت به فرضيهها و نظريههايي كه در كتب رياضي، فيزيك و علوم تجربي ميخواند يا ذهني خالي و اماده دارد و يا اگر اطلاعات پيشيني نيز وجود داشته باشد، غالباً در چهت دانشهاي عرضهشده و مؤيد آنهاست.
غالباً متعلم ديني اطلاعات ناقص يا حتي ناصوابي را از طريق خانواده، بستگاه، دوستان، رسانه و جامعه به دست آورده و پيشفرضهايي در ذهن دارد. بسياري از متعلمان در مباحث ديني دچار جهل مركبند، بر خلاف دروسي مانند فيزيك و شيمي كه دچار جهل بسيطند. همين امر باعث ميشود كار معلم ديني به مراتب سختتر از ساير معلمان باشد. چون معلم فيزيك، معمولاً تنها وظيفهاش فهماندن مطالب است، در حالي كه معلم ديني در بيشتر مواقع، بايد دو كار انجام دهد: از بين بردن ذهنيت قبلي و جايگزيني مطلب صحيح. راحتتر به هدف خود برسيم.
15. مشكل سطحبندي
از آنجا كه متعلمان پيشفرضهاي ذهني متفاوتي دارند و كمابيش از منابع گوناگون، اطلاعات عقيدتي را دريافت كردهاند، همه در سطح واحد قرار ندارند و سطحبندي آنها نيز به سادگي ممكن نيست. اين مشكل در تعليم دروس رسمي مدارس به ندرت مشاهده ميشود. براي مثال، منابع اطلاعات دانشآموزان دربارة فيزيك و شيمي و رياضي بيشتر به كتابهاي درسي مدارس يا كلاسهاي تقويتي مدارس خلاصه ميشود، اما آموزشاي ديني منابع گستردهتري دارد.
16. سطحينگري
عام بودن مخاطب دين، مستلزم سادهسازي آن در بيان است و اين امر به تدريج به سادهانگاري در فهم منجر ميشود. برخي چنين فراگرفتهاند كه اگر علمي پيچيده باشد، بايد اصطلاحات نامأنوس و معادلات سختي داشته باشد. ازاينرو، بيشتر مردم جامعه مسائل دين را سطحي و بسيار ساده ميدانند.
اين نوع تفكر پيامدهاي منفي دارد. جواني كه چنين ميانديشد هيچگاه سعي نميكند «آموزههاي ديني» خود را مورد مداقه قرار دهد. حتي اگر معلم ديني نيز بخواهد مطلب ظريفي را به او بفهماند، دانشآموز با ديد «واضح بودن» به آن مينگرد. بنابراين، به ظرافت آن هرگز پي نميبرند.
نتيجه گيري
با توجه به تفاوتهاي گستردة ميان تعليم و تربيت ديني و غيرديني، لازم است در كاربرد اصول و روشهاي تربيتي غيرديني در عرصة ديني راه احتياط در پيش گيريم و لوازم هر يك از تفاوتها را در نيل به اهداف تعليم و تربيت ديني آشكار سازيم. به نظر ميرسد يكي از مهمترين علل موفقيت اندك در تحقق اهداف آموزش وپرورش ديني در جامعة ما، نبود توجه كافي به تفاوتهاست.
برای مشاهده کل مقاله به مجله اسلام و پژوهش های تربیتی شماره 3 مراجعه فرمایید .




























ارسال کردن دیدگاه جدید