بررسي نظريات مطرح پيرامون جنبشهاي سال 2011 در جهان اسلام
تب
ين: مقاله «بررسي نظريات مطرح پيرامون جنبشهاي سال 2011 در جهان اسلام» كه توسط آقای محمدعلي رنجبر 1  نوشته شده و درشماره 13 نشريه  «معرفت سیاسی» انتشار يافته بود توسط پايگاه اطلاع رساني تبيين، تلخيص و در اختيار خوانندگان قرار داده شده است، كاربران جهت مطالعه اصل مقاله ميتوانند به اين نشريه مراجعه نمايند. 
منابع طبيعي سرشار جهان اسلام، بخصوص خاورميانه و موقعيت استراتژيكي آن، پاي دنياي غرب را به جهان اسلام باز كرد.
غربي ها از ابتدا با شيوه هاي گوناگون خود و تحقير اصول، ارزش ها، باورها و در يك كلام، تغيير هويت اسلامي جهان اسلام را داشتند. به موازات اين تحقيرشدگي، عده اي از انديشمندان و نخبگان در جهان اسلام مبارزه خود عليه غرب را آغاز كردند و پايه گذار جنبش هايي در جهان اسلام شدند.
سال 2011 براي جهان اسلام، توأم با سونامي اي بود كه بخش زيادي از كشورهاي اسلامي از جمله تونس، مصر، ليبي، بحرين و يمن را دربرگرفت. اين حركت زماني اهميتي دوچندان مي يابد كه بدانيم براساس فرهنگ سياسي اهل سنت قيام، انقلاب و هرگونه اعتراضي عليه حاكم وقت، حرام و غيرجايز است. با توجه به اهميت اين تحولات، ضروري است تا با ارزيابي تمام نظريات مطرح، با توجه به واقع نمايي اين نظريات، به نظريه صحيح پيرامون اين تحولات دست يابيم.
1ـ نظريه بهار عربي
مهم ترين تأكيد اين نظريه بر مشكلات اقتصادي و فقر و بيكاري در جهان اسلام است. اما خاستگاه اين نظريه چيست؟ و مابه ازاي خارجي آن در گذشته چه بوده و چه سرنوشتي را در پي داشته است؟
الف. خاستگاه نظريه بهار عربي
اين نظريه معتقد است: علت خيزش هاي اخير در جهان اسلام، نه اعتقادات مذهبي بلكه احساسات ملي و عربي است. مردم به دنبال آزادي هاي ملي و رفع مشكلات اقتصادي و سياسي خود هستند. البته به كار گيري واژه بهار در مورد جنبش هاي مردمي، بخصوص از سوي غربي ها سابقه دارد كه سرنوشت همة آنها، با خيانت و عدم مداخله غربي ها با شكست روبه رو شد و انسان هاي بي گناهي در اين ماجرا ها كشته شدند.
ب. ارزيابي
براي ارزيابي دقيق اين نظريه، يادآوري چند نكته ضروري است:
1. اينكه بسياري براساس يك پندار اشتباه، تصور مي كنند كه دغدغه اقتصادي يا سياسي، لزوماً دلالت بر غيرديني بودن آن چيز مي كند.
2.مشكل اين نظريه اين است كه انعكاس دهنده تمام واقعيت نيست و فقط به مشكلات معيشتي، اقتصادي و بعضاً سياسي مردم عنايت و توجه ويژه اي دارند؛ هيچ توجهي به بسياري از مشكلات فرهنگي جوامع اسلامي ندارند.
تجربة تاريخي نشان مي دهد كه جنبش هاي ملي گرا به هيچ وجه نتوانستند جهان عرب را به مجد و عظمت گذشته سوق دهند؛ و به دلايل مختلف زير با شكست مواجه شدند:
الف. خيانت هاي رهبران ملي گرا به اهداف اين جنبش ها
ب. ملي گرايي مهم ترين عامل تفرقه بين مسلمانان
ج. شكست پي در پي از اسراييل
د. حمله صدام حسين به كويت
شعارهاي مطرح در اين تحولات به خوبي نشان مي دهد كه اين شعارها، هيچ ارتباطي با شعارهاي و نماد هاي ملي گرايانه ندارد. شعارهايي از قبيل:
الف. الشعب يريد اسقاط النظام
ب. الاسلام هو الحل
ج. الموت لاسراييل
و. الموت لآمريكا
به نظر مي رسد، نظريه بهار عربي، بيش از اينكه يك نظريه علمي و به دنبال تبيين واقعيت اين تحولات باشد، به دنبال ايجاد تحريف در اين جنبش هاست تا در فرصت مناسب، آنها را به سمت خواسته هاي غربي سوق دهد.
2. نظريه ليبرال دموكراسي
برخي تحليلگران و نظريه پردازان معتقدند كه مردم جهان اسلام با توجه به تكامل تاريخي بشر و بسط مظاهر مدرنيته و مدل حكومتي ناشي از مدرنيته، به دنبال تحقق ليبرال دموكراسي در كشور خود هستند (ويكي پديا انگليسي، 2011).
الف. خاستگاه نظريه ليبرال دموكراسي
خاستگاه اصلي اين نظريه مدرنيته است. براساس اين تفكر، بحث توسعه و پيشرفت و تقسيم كشورها به توسعه يافته و توسعه نيافته شكل گرفت.
برخي تحولات اخير جهان اسلام را در امتداد پايان تاريخ فوكوياما مي دانند و معتقدند: به هيچ وجه اسلام و دموكراسي با يكديگر جمع نمي شوند. ازاين رو، مردم جهان اسلام براي اينكه بتوانند از حقوق و آزادي هاي برابري برخوردار باشند، ناچار به تبعيت از ليبرال دموكراسي اند
ب. ارزيابي
براي ارزيابي دقيق از اين نظريه، لازم است ابتدا مفهوم دموكراسي مورد بررسي قرار گيرد تا مشخص شود كه آيا دموكراسي لزوماً با ليبراليسم همراه است، يا خود ليبراليسم يك ايدئولوژي است؟ و اينكه آيا نمي توان مردم سالاري ديني داشت؟ تجربه انقلاب اسلامي و مردم ايران مي تواند شاهدي بر ادعاي ما باشد.
1. مفهوم دموكراسي
دموكراسى : حكومتى كه در آن، مشاركت مردم در مسائل سياسى، آزادى، تساوى همه در برابر قانون و رضايت مردم نسبت به نظام سياسى حاكم به رسميت شناخته شده است.
2. اسلام و دموكراسي
آیا اسلام با مشاركت مردمي و آزادي ناسازگار است؟ كه نتيجه آن، دست برداشتن از آيين اسلام و روي آوردن به آيين ليبراليستي باشد! براي اينكه بتوان درباره نوع ارتباط و نسبت دموكراسي و اسلام داورى كنيم، بايد مؤلفه هاي دموكراسى با آموزهها و باورهاى اسلامى مورد ارزيابى قرار داد تا بتوان رويكرد اسلام را نسبت به آنها تبيين نموده.
نسبت مؤلفه هاي دموكراسي با اسلام
1. مشاركت مردمي:در جامعه و حكومت مطلوب اسلامى، مشاركت مردمى به عنوان ويژگى يك جامعة پيشرفته و مردمسالار، از جمله اصول پذيرفته شده است.
2. آزادي: علامه مطهرى، در اين ارتباط مي فرمايد: آزادى اجتماعى بدون آزادى معنوى ميسر و عملى نيست و اين است درد امروز جامعه بشرى كه بشر امروز مىخواهد آزادى اجتماعى را تأمين كند، ولى به دنبال آزادى معنوى نمى رود.
3. برابري و مساوات در برابر قانون: از منظر اسلامى هرگونه برخوردارى از شرايط منحصر به فرد، در جهت بهرهمندى از امكانات و قانونپذيرى مردود شمرده شده است. براى اثبات اين مدعا، كافى است نگاهى اجمالى به سيره پيامبراكرم و ائمه اطهار داشته باشيم.
در اسلام برخي مؤلفه ها وجود دارد كه بر مشاركت مردم در امر حكومت تأكيد ويژه اي دارد. با عنايت به اين مؤلفه ها، مقام معظم رهبري بر مردم سالاري ديني تأكيد دارند.
ازاين رو، مي توان گفت: تحولات اخير جهان اسلام با توجه به اصول، و عقايد مردم جهان اسلام و داشتن مدلي متناسب با فرهنگ خود، يعني مردم سالاري ديني برگرفته از انقلاب اسلامي، نه تنها در راستاي پايان تاريخ و جهاني شدن ليبرال دموكراسي قابل تحليل نيستند، بلكه به عكس، بايد آنها را شروعي بر پايان هيمنه مدرنيته، و پيچ تاريخي عنوان كرد؛ زيرا ادامه اين تحولات نشان داد كه از حيث رفتاري و ساختاري، مردم با الگوگيري از انقلاب اسلامي ايران، رفتاري شبيه به رفتار انقلابيون ايران انجام دادند. براي نمونه، حضور جوانان، شروع راهپيمايي پس از نماز جمعه ها و پرهيز از رفتارهاي خشونت گرايانه و انتخاب اسلام گرايان در انتخابات پارلماني تونس و مصر، در كنار تدوين قانون اساسي برگرفته از اسلام از سوي نمايندگان پارلمان و غيره، مي تواند شاهدي بر اين مدعا باشد.
3. نظريه سلفي گرايي
يكي ديگر از نظريات اين است كه: با توجه به اينكه كشورهاي درگير اين تحولات، كشورهاي سني مذهب هستند، هر حركتي كه در اين كشورها به منظور بازگشت اسلام رخ دهد، در راستاي بنيادگرايي و سلفي گرايي اسلامي است.
الف. ويژگي هاي سلفي گري
با توجه به خاستگاه، افكار و جريانات امروز، به طور كلي مي توان سه ويژگي برجسته زير را براي سلفي گري برشمرد:
1. فرقه گرايي: اين جريان با تفسير انحصار طلبانه از فرقه ناجيه، مبدع ارزش ها و باورهاي جديد ذيل سلفي گري است كه اكثريت مسلمانان آن را خلاف كتاب و سنت مي دانند.
2. تكفيرگرايي: مسئله اي نسبتاً جديد و خطرناكي بود كه ابن تيميه، آن را در آغاز دعوت خويش بسط داد و در نهايت، به اصول فكري گروه هاي سلفي راه يافت.
3. ابزارگرايي ناشي از تقدم عمل بر انديشه (تروريسم انتحاري): ابن تيميه، در مقام نظريه پردازي و تبيين سلفي گري تصريح مي كند كه سلفي گري به عقل ايمان ندارد؛ زيرا آنرا گمراه كننده مي داند. او در اين راستا، اعتبار احكام شرعي را مستغني از امضاي عقل معرفي مي كند به طوري كه اين جريان هاي افراطي سلفي گري، براي رسيدن به هدف تمام راه هاي غير مشروع را پيشنهاد مي كنند.
ب. ارزيابي
همان گونه كه در تبيين حركت هاي سلفي عنوان شد، سه شاخصة فرقه گرايي، تكفير گرايي و خشونت گرايي يا استفاده از تروريسم انتحاري مهم ترين مولفة اين حركت ها هستند. توجه به اين شاخصه ها، مي تواند ملاك خوبي براي سنجش اين نظريه باشد كه آيا تحولات اخير جهان اسلام در راستاي سلفي گري است، يا خير؟
در پاسخ به اين سؤال بايد گفت: كشورهاي درگير اين جنبش ها را مي توان به دو دسته تقسيم كرد:
دستة اول، كشورهايي از قبيل مصر، تونس، يمن، ليبي و بحرين هستند و دستة دوم، كشور سوريه است.
با توجه به آنچه گذشت و براساس شاخصه هاي سلفي گري، تحولات اخير جهان اسلام، به غير از سوريه تقريباً هيچ نشاني از سلفي گري و وهابي گري ندارند.
4. نظريه بيداري اسلامي
در كنار اين طيف از نظريات، كه يك سوي آن، تجدد خواهي و غرب گرايي قرار دارد و سوي ديگر آن، به سلفي گري و وهابي گري منتهي مي شود، نظريه بيداري اسلامي است.
الف. خاستگاه نظريه بيداري اسلامي
اين نظريه از سوي مقام معظم رهبري ارائه شده است. ايشان معتقدند: عامل بيداربخش و محرك مردم منطقه، اسلام و در عصر حاضر انقلاب اسلامي است.
درواقع، بيداري اسلامي برگرفته از انقلاب اسلامي است. در ادامه به موارد تشابه و الگوبرداري اين جنبش ها از انقلاب اسلامي اشاره خواهيم كرد.
1. مردمي بودن: اين جنبش ها همانند انقلاب اسلامي، جنبش هايي كاملاً مردمي بوده و برخلاف ساير جنبش هاي قومي، صنفي، شهري، روستايي، كارگري، كشاورزي و يا حتي چريكي و حزبي نيستند.
2. نقش پيشرو جوانان: در همه اين موارد، جوانان نقش پيشرو و پيش قراول را داشته اند و به گونه اي خودجوش وارد صحنه مبارزه و قيام شده اند اين دقيقاً همان شيوه اي بود كه در انقلاب اسلامي ظهور داشت.
3. حضور زنان در جنبش: انقلاب اسلامي، اولين جنبش سياسي ـ اجتماعي در تاريخ معاصر، به ويژه در جهان اسلام بود كه بانوان را به صحنه مبارزه و انقلاب كشانيد.اين حضور فعال زنان در اين جنبش ها كاملاً مشهود بود كه عموماً زنان حتي با حجاب كامل اسلامي در صف مقدم مبارزه حضور داشته اند.
4. غيرمسلحانه بودن: جنبش هاي اخير نيز در جهان اسلام با الگو گرفتن از انقلاب اسلامي، علي رغم ضرب و شتم و جرح و قتل هاي مستمر، هرگز دست به اسلحه نبرده و نهايتاً توانستند در اغلب موارد با دست خالي بر رژيم هاي مسلح غلبه كرده و آنها را ساقط نمايند.
5. رفتار برادرانه با نيروهاي مسلح: در انقلاب اسلامي سيرة امام اين بود كه مردم رفتاري برادرانه با سربازان و نيروهاي مسلح داشته باشند. ايشان به جاي گلوله گل به سربازان هديه مي دادند. همين رفتار بود كه موجب گرديد سربازان و نيروهاي مسلح گروه گروه پادگان ها را تخليه و به انقلابيون بپيوندند. در اين جنبش نيز شاهد بوديم مبارزان و انقلابيون، سربازان را همچون برادران خود در آغوش گرفته و نگذاشتند نيروهاي مسلح موضع خصمانه اي براساس خواست فرماندهان خود بگيرند.
6. وحدت نظر در اهداف جنبش: در اين جنبش ها همانند انقلاب اسلامی ایران يك صدا و يكپارچه سقوط نظام حاكم را مطرح مي كردند و شعار معروف الشعب يريد اسقاط النظام در همه موارد شعار مشترك همه گروه ها و جوامع قرار داشت. هرچند در ادامه مسير، به دليل فقدان رهبري واحد و مورد توافق اغلب به تفرقه گرايش يافتند.
7. ضديت با نظام سلطه: وجه مشترك همه اين جنبش ها، ابراز تنفر و بيزاري از سلطه گران جهاني بود. آثار آن را مي توان در اشغال سفارت رژيم صهيونيستي در قاهره و كشتن سفير آمريكا در ليبي ملاحظه كرد.
8. استفاده از نمادهاي مذهبي: مسجد كانون تجمع و حركت گروه ها بود، نمازهاي جمعه و جماعت وعده گاه و بيانگر وحدت نظر و صلابت اسلامي آنها بود. استفاده از شعار ها و پيشاني بندهاي مذهبي همچون الله اكبر و لااله الا الله عموميت داشت.
9. سرانجام با روي كار آمدن اسلام گرايان در كشور هايي كه رژيم هاي مستبده را سرنگون كرده اند،قانون اساسي تهيه شده و مصوب نيز با الگو گرفتن از قانون اساسي جمهوري اسلامي بوده است.
10. تنها وجه افتراق ميان انقلاب اسلامي و اين جنبش ها، اين بود كه انقلاب اسلامي داراي رهبري مذهبي قدرتمند بود درحالي كه جنبش هاي اخير در جوامع اسلامي، از داشتن رهبري همچون امام محروم بودند.
ب. ارزيابي
تنها نظريه اي كه مي تواند مؤلفه هاي سه گانه اين تحولات را توضيح دهد، نظريه بيداري اسلامي است. اين مؤلفه ها عبارتند از:
1. مؤلفه هاي پنداري و انگاره اي: عبارتند از: اسلام خواهي، كمال خواهي، استعمارستيزي و استكبارستيزي.
2. مؤلفه هاي رفتاري: بررسي رفتاري اين جنبش ها نشان مي دهد كه رفتار آنها برگرفته از اصول اسلامي و الگو گرفته از انقلاب اسلامي است.
3. مؤلفه هاي ساختاري: بررسي ها نشان مي دهد كه پس از پيروزي اين جنبش ها، بخصوص در مصر و تونس، نهادهاي سياسي مانند پارلمان و يا قانون اساسي تدوين شده نشأت گرفته از اصول اسلامي اند.
با توجه به اين نكات به نظر مي رسد، نظرية بيداري اسلامي، نسبت به ساير نظرياتي كه در تحليل اين تحولات مطرح شده اند، به واقعيت نزديك تر است. به بيان ديگر، تنها نظريه اي كه مي تواند بحران هويت و تحقيرشدگي جوامع اسلامي را ملاحظه كند و كمال خواهي و عزت خواهي اين جوامع را توضيح دهد، نظريه بيداري اسلامي است.
1. دانشجوي دكتري علوم سياسي مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خمينيmaranjbar59@gmail.com
منابع
ابوطالبي، مهدي، 1388، تبيين ناكارآمدي علم سياسيت غربي در تبيين نهضت امام خميني، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني ره.
ارسطو، 1378، اخلاق نيكوماخوس، ترجمة محمدحسن لطفى، تهران، طرحنو.
افتخاري، بهرام، 1389، بهار 13 روزة بوداپست، جام جم آنلاين www.jamejamonline.ir، 30 مهر.
آربلاستر، آنتونى، 1379، دموكراسى، ترجمة حسن مرتضوى، تهران، آشيان.
پورفرد، مسعود، 1386، جهان اسلام و راديكاليزم افراطي، پگاه حوزه، ش 204، ص 14ـ18.
حقيقت، سيدصادق، 1383، مسئلهشناسى مطالعات سياسى اسلامى، قم، دفتر تبليغات اسلامى.
حيدري، محمد شريف، 1389، سلفي گري نوين، طلوع، ش 27، ص 85ـ166.
دال، رابرت، 1378، دربارة دموكراسى، ترجمة حسن فشاركى، تهران، شيرازه.
سيدنژاد، سيدباقر، 1389، موج جديد سلفي گري و تأثير آن بر سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران، مطالعات راهبردي، ش 47، ص 95 - 122.
صادقي، محمد، 1389، روايت دست اول از بهار پراگ: آخرين پيشنهاد: خاطرات الكساندر دوبچك، شرق، ش 1173، 10 بهمن 89.
عبيد الجحمي، سعيد علي،1377، تنظيم القاعده: النشاه، الخلفيه الفكريه ـ الامتداديه، القدس العربي، ارقام 12/13/14/18/2/2008
فراستخواه، مقصود، 1377، سرآغاز نوانديشي معاصر، تهران، شركت سهامي انتشار.
قديري، نيلوفر، 1388، چين بعد از تيان آنمن، همشهري آنلاين www.hamshahrionline.ir.
قرباني، مهدي، 1390، تحليل مفهوم دموكراسي غربي و مردم سالاري ديني، معرفت، ش 168، ص 103 ـ 122.
كريك، برنارد، 1378، دفاع از سياست، ترجمة فرهاد مشتاقصفت، تهران، روز.
مارش، ديويد و استوكر، جري، 1388، روش و نظريه در علوم سياسي، ترجمة اميرمحمد حاج يوسفي، تهران، پژوهشكده مطالعات راهبردي.
مصباح، محمدتقى و محمدجواد نوروزى، 1387، مردمسالارى دينى و نظريه ولايت فقيه، قم، مؤسسة آموزشى و پژوهشى امام خمينى ره.
ـــــ، 1384، حقوق و سياست در قرآن، قم، مؤسسة آموزشى و پژوهشى امام خمينى ره.
مطهّرى، مرتضى، 1371، پيرامون انقلاب اسلامى، تهران، صدرا.
موسوي بجنوردي، كاظم، ۱۳۶۷، دايره المعارف بزرگ اسلامي، تهران، مركز دائره المعارف بزرگ اسلامي.
هلد، ديويد، 1384، مدلهاى دموكراسى، ترجمة عباس مخبر، تهران، روشنگران و مطالعات زنان.
ي. سو ،آلوين، ۱۳۷۸، تغيير اجتماعي و توسعه: مروري بر نظريات نوسازي، وابستگي و نظام جهاني، ترجمة محمود حبيبي مظاهري، تهران، پژوهشكده مطالعات راهبردي.
Fukuyama, Francis,1992,The End of History and the Last Man, Avon Books.
Heywood, Andrew, 1994, Political IdisAnd Concepts, London, Macmilan Press.




























ارسال کردن دیدگاه جدید